وبلاگ نوشتن

چند روزی بود می خواستم وبلاگ را به روز کنم اما نمی دانستم چه بنویسم بعد به این نتیجه رسیدم تو که حتی برای یک پست وبلاگ چیزی به ذهنت نمی رسد چطور می خواستی هر روز بنویسی. 

ترسیده بودم از اینکه من چقدر عقب هستم از آنهایی که وبلاگ می نویسند و جذاب هم می نویسند داشتم ناامید می شدم و فکر کردم تو که توانایی وبلاگ نوشتن هم نداری پس بی خیال آن شو از طرفی دیگر دوست داشتم هرطور شده حتی دست و پاشکسته ادامه دهم و آن را کامل کنار نگذارم پس کاری که باید بکنم این است با عمق بیشتری به اتفاقات به کتاب ها به اطرافیان نگاه کنم تا راحت تر بتوانم بنویسم.

دلیل اینکه الان دلگرم شدم به ادامه ی نوشتن و دارم این پست را هم مینویسم یک پست در وبلاگ پریسا حسینی دیدم با عنوان دوچرخه ی ست گاردین که آقای گاردین برای یادگیری هر چیزی مثال دوچرخه سواری را می زند که تو با خواندن در مورد آن و شنیدن دوچرخه سوار نمی شوی تو باید به صورت عملی تمرین کنی و در طی تمرین ممکن است تو اشتباه این کار را نجام دهی، چندین بار زمین بخوری و دوباره بلند شوی و ادامه دهی تا ماهر شوی و بلاگ نویسی هم همین هست.

ممکن است هر روز نتوانم وبلاگ را به روز کنم ولی سعی میکنم نوشتن در وبلاگ را رها نکنم و هر روز در پی اموختن بیشتر باشم و در اینجا با شما سهیم شوم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
tyb shr

مهارت های در حال یادگیری

تایپ ده انکشتی: شاید سه سال پیش بود یا چند سال پیش تر تصمیم گرفتم تایپ را اصولی یاد بگیرم و نرم افزار دانلود کردم تا تمرین کنم انگیزه هم از نوشتن پایان نامه به وجود آمد که فهمیدم اگربلد بودم این قدر دردسر نمی ­کشیدم ولی خب بعد مدتی دوباره به دست فراموشی سپردم و هر چند وقت یکبار یادم می ­آمد و هربار اهمال کاری کردم اهمال کاری هم از آن دسته از واژه هایی هست که در پی یک مشکل جدی یاد گرفتم که سر دراز دارد هم خود مشکل هم تعریف این واژه ولی به صورت خیلی خلاصه به تاخیر انداختن کارها همیشه اسمش تنبلی نیست و در مواردی اهمال کاری هست.

خب داشتم می گفتم تا این که در سایت متمم و بچه های اهل متمم دیدم مثل اینکه خیلی اصرار هست بر یاد گرفتنش و به تازگی دوباره شروع کردم به تمرین کردن که البته الان به صورت تمرینی در نوشتن این مطلب دارم استفاده می­کنم البته هنوز دستم راه نیفتاده و هر از گاهی هم می­زنم زیرش بس که کند هستم در حال حاضر و با دو انگشت می ­نویسم.

نوشتن: البته اسم این یکی شاید مهارت نباشد و من من باز به توصیه متمم و البته شاهین کلانتری شروع به نوشتن کردم هم در وبلاگ و هم در صفحات صبحگاهی که یکی از تمرین های کتاب راه هنرمند نوشته­ ی جولیا کامرون هست که در گوگل یک جستجو کنید به صورت کامل توضیح داده است و هم هزار کلمه که ایده آن را در وبلاگ شاهین کلانتری دیدم.

انگلیسی: از این درد که هرچه بگویم کم گفتم. می­ گویم درد چون برایش رنج­ها کشیدم سال اول دانشگاه که بودم سر کلاس انگلیسی عمومی یک استاد داشتیم که انگلیسی فقط حرف می­زد و از ما هم انگلیسی سوال می­پرسید و وای به حال کسی چون من که بلد نبود انگلیسی حرف بزند از استرس به حال مرگ می­ افتادم و آرزوی مرگ می­کردم و دوباره بعد از آن انگلیسی تخصصی هم همینطور که باعث شد بروم کلاس ثبت نام کنم که دیدم هیچ کمکی نمی­ کند من در خواندن انگلیسی و امتحانات نمره بالایی می­ گرفتم مشکلم گوش کردن و صحبت کردن بود که شدیدا ضعف داشتم البته الان هم خیلی راه نیفتادم ولی در این روزها از آن زمان­ هایی هست که جوگیر شدم و شروع به تمرین گوش کردن و صحبت کردن به انگلیسی کردم.

کتاب­ خواندن: همیشه وقتی حرف کتاب و کتابخوانی می شد من در دلم می­ گفتم خدا را شکر در این یکی من مشکل ندارم ولی الان فهمیدم زهی خیال باطل کتابخوان کجا و من کجا من شاید در سال ده تا کتاب می­ خوانم آن هم به صورت روخوانی نه بیشتر. الان چقدر غصه می­خورم از این روش خواندن و کمیتش.

بله کتاب­ خواندن هم مهارت هایی لازم دارد که در برنامه روزانه­ ام قرار دارد ولی هنوز تثبیت نشده است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
tyb shr

آیا اولین ایده بهترین ایده است؟

 همه­ ی ما در مواجهه با مسائل زندگی اولین ایده را کلید حل مشکل می­ دانیم در صورتی که در کتاب زندگی خود را طراحی کنید نوشته اولین ایده که برای هر مسئله ای به ذهن تان می­رسد بدترین ایده­ ی ممکن هست و مثال زده است که وقتی فارغ ­التحصیل می­ شویم یا بیکار می ­شویم اولین ایده ­ای که به نظر می­ رسد جستجو در سایت های شغل یابی هست و سپس یافتن اولین شغل ممکن که معلوم نیست چقدر با روحیات ما سازگار باشد و اصلا به آن علاقه داریم یا نه و یک سری راهکار ارائه می­ دهد تا ایده های بیشتری پیدا کنیم و بهترین ایده را راحت­ تر انتخاب کنیم .

من به تازگی شروع به مطالعه این کتاب ارزشمند کرده ­ام و حتما راهکار­ها را اینجا به صورت خلاصه خواهم گذاشت.

امیدوارم برای شما هم مفید باشد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
tyb shr

هدف من از وبلاگ نویسی چیست؟

قبل از اینکه شروع به نوشتن در وبلاگ کنم وقتی وبلاگ دیگران را میخواندم به نظرم کا راحتی می امد ولی الان می بینم چقدر نوشتن یک پست سخت هست مخصوصا اگر مربوط به موضوع خاصی باشد باید کلی مطالعه کرد و سپس برداشتی که خودت از چند منبع داشته ای را به صورت خیلی شفاف و ساده بنویسی. و همیشه هم ایده کم می آوری و باید ذهنت را پربار کنی تا بتوانی از آن ایده بگیری و راحت بنویسی.

همیشه تعجب می کردم وقتی جایی می خواندم نوشتن وبلاگ باعث رشد فردی و عمیق شدن می شود الان میبینم واقعا به روز کردن روزانه وبلاگ چقدر سخت هست و به کلی مطالعه و تفکر نیاز دارد اگر بخواهی وبلاگت حرفی برای گفتن داشته باشد منظورم وبلاگ های آبکی نیست که فقط هرزه گویی هست.

همیشه فکر می کردم مطالعه من زیاد هست و وقتی بحث کتابخوانی پیش می آمد خودم را یک کتابخوان حرفه ای می دانستم الان می بینم زهی خیال باطل برای کتابخوان شدن خیلی بیشتر باید مطالعه کنم و عمیق تر.

و این از مزایای این وبلاگ هست که البته با چند پست الکی که نمی شود خود را وبلاگ نویس حساب کرد و راه طولانی در پیش دارم و امیدوارم به این زودی ها کم نیاورم و ادامه دهم شاید بعدها من هم در وبلاگ نویسی حرفی برای گفتن داشته باشم.

اولین هدفی که دارم در این مورد مطالعه ی بیشتر و رشد شخصی و عمیق تر بودن است که امیدوارم محقق شود. 

دوم اینکه دوست دارم روزی به جایی برسم که نوشتن یک پست هزار کلمه ای دیگر برایم آرزوی محال نباشد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
tyb shr

آیین دوست یابی و درس هایش

بزرگترین اشتباهاتم در زندگی اتفاق نمی افتاد اگر کتاب آیین دوست یابی از دیل کارنگی را زودتر خوانده بودم.

در این کتاب می­گوید یکی از مهم­ ترین نیاز­های انسان احساس مهم بودن و بزرگی هست این نیاز به اندازه­ ی نیاز به آب و غذا حیاتی هست و اگر می­ خواهی در ارتباط با بقیه فرد موفقی باشی باید این نیاز انسان­ها را برآورده کنی.

این کتاب با کلی مثال ثابت کرده است که اکثر آدمها اشتباهات خود را توجیه می­ کنند و خود را مقصر نمی ­دانند و از چند قاتل زنجیره­ ای مخوف تاریخ نام برده است که خود را بی­ گناه و با قلبی مهربان و پاک می­ دانستند و نتیجه می­ گیرد که انتقاد و سرزنش دیگران به هیچ وجه کارساز نیست و به ضرر خود ما تمام می ­شود کاری که من همیشه انجام می­ دادم و فکر می­ کردم بهترین کار برای اصلاح بقیه هست و وقتی کتاب را ­می­ خواندم یک درد عمیق از دیر دانستن این نکته داشتم که باعث پسرفت من در زندگیم شده بود.

یکی دیگر از نکاتی که خیلی به آن تاکید شده بود هنر گوش سپردن هست و آن را رمز یک گفتگوی موفق می­ داند و اینکه هیچ چیز تا این اندازه کسی را خوشحال نمی­ کند و در ادامه می­ گوید اگر مایلید بدانید چگونه دوستی را از خود متنفر کنید دستورالعمل آن این است که به مدت طولانی به حرف­هایش گوش نکنید و به محض اینکه ایده­ ای به ذهنتان رسید حرف او را قطع کنید و اجازه ندهید صحبتش تمام شود.

در پست های بعدی بیشتر در مورد این کتاب خواهم نوشت برای کسانی که به هر دلیلی تصمیم به خواندن  این کتاب ندارند.  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
tyb shr

و چنین گفت نیچه

به تازگی داشتم فصل آخر تجلی بخش های فلسفه اثر الن دباتن را می خواندم و به نوشته ایی رسیدم که در مطلب راز  نوشته بودم و برایم جالب بود که تفکری که خودم به آن رسیده بودم را در نوشته های نیچه خواندم. و آن  هم فرار نکردن از درد و رنج هست که نیچه می گوید: انسان ها مثل باغبان هستند و درد و رنج مثل کود عمل می کند و می توانیم با آن درخت زندگی را پربارتر و غنی تر کنیم. یا به عبارتی دیگر درد و رنج به عنوان سوخت خودروی زندگی عمل می کنند و اگر از انها استفاده ی صحیح کنیم می توانیم پیشرفت کنیم. 

چند روزی خونه نبودم و نتوانستم وبلاگ به روز کنم ولی هنوز سر قولم هستم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
tyb shr

چرا به صورت ناشناس می نویسم؟

نوشتن را به صورت کلی به تازگی شروع کردم و از ترس از دست دادن انگیزه ترجیح می دهم به صورت ناشناس بنویسم برخلاف توصیه متمم که محمدرضا شعبانعلی براساس تجربه اصرار دارد به معرفی خود و با هویت واقعی نوشتن.

در کل انگیزه ی نوشتن هم از متمم و شاهین کلانتری گرفتم. هرچند ناشناس بودن باعث می شود بی پرواتر بنویسیم و من قطعا تا روزی که اعتماد به نفس و جرئت پیدا نکردم به همین صورت می نویسم که امیدوارم خیلی طول نکشد و کلی هم دانش و تلاش نیاز دارم تا بتوانم خودم را معرفی کنم. این روزها وبلاگ های حرفه ای را که میخوانم چقدر به نویسندگانشان غبطه می خورم واینکه چقدر دیر شروع کردم و این ترس هم دارم که این روند را به دلایلی متوقف کنم و می دانم در این صورت دوباره چند سال بعد حسرت خواهم خورد. امید دارم اینقدر دانش و عملکرد خود را در طی وبلاگ نویسی بهبود ببخشم که بتوانم مفید واقع شوم که  البته می دانم با یک ماه دوماه نوشتن این میسر نمی شود و باید مسیر طولانی را بگذرانم. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
tyb shr

کتاب

امروز میخواهم در مورد کتاب بنویسم...

به تازگی کتاب زندگی خود را طراحی کنید از بیل بورانت و دیوید ایوانس را شروع کردم به مطالعه کردن که خب همراه با تمرین هست و یکی از آنها داشتن دفتر اوقات روزانه هست یرای من که فعلا بیکارم و کار خاصی هم نمی کنم پر کردن این دفتر که مربوط به کارهایی هست که در طول روز انجام می دهیم خیلی سخت شده و فعلا خواندن آن متوقف شده است و بابت این مسئله ناراحت هستم ولی از فردا تلاش می کنم این دفتر را پر کنم با همین کارهای معمولی که انجام می دهم ببینم به کجا می رسم و حتما نتیجه هم اینجا می نویسم. البته الان سه کتاب نا تمام روی دستم مانده است که راستش حوصله تمام کردن آنها را ندارم. یکی دیگر کتاب دوست یابی از دیل کارنگی هست که البته برای بار دوم هست که شروع کردم و آن یکی هم تجلی بخشی های فلسفه که الن دو باتن نویسنده آن هست که به نظرم برای من که شناخت درستی از فلاسفه ندارم خیلی لازم است خواندنش. دلیل تمام نکردنش هم شروع کردن دو کتاب دیگر بود. کتابی که بیشترین تاثیر را روی من گذاشت همین آیین دوست یابی بود و به همین خاطر دوباره شروع کردم به خواندن. کتاب بادبادک باز خالد حسینی و جنگجوی صلحجو دن میلمن هم در تغییر نگرش من تاثیر گذاشتند که متاسفانه موفق نشدم تکرار کنم. 

یک تصمیم مهمی که به تازگی گرفتم تکرار چند باره ی کتاب هایی هست که دوست دارم به جای شروع کتاب جدید هست که امیدوارم موفق بشوم و بتوانم عمل کنم که شامل ضرب المثل الاغی با کوله باری از کتاب بر پشت نباشم که در حال حاضر یکی از نمونه های بارزش هستم کلی کتاب خواندم اما با کمترین عمل.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
tyb shr

وبلاگ نویسی

فبل از شروع وبلاگ نویسی که کلا از نوشتن می ترسیدم حتی یادم هست در آزمایشگاه برای نوشتن یک گزارش کوتاه یا یک دستورالعمل ساده اعتماد به نفس نداشتم و به بقیه می گفتم شما بنویسید و وقتی نوشته ی آنها را می خواندم کلی ایراد پیدا می کردم و می دانستم اگر خودم می نوشتم بهتر بود ولی باز هم می ترسیدم از نوشتن.
در دوران مدرسه هم کلی از انشا نوشتن فراری بودم و انصافا انشاهایی هم که می نوشتم به درد نمی خورد هیچ روحی نداشت خیلی کسل و ابتدایی بودند. نمی دونم الان من چه فکری پیش خودم کردم که قول دادم که هر روز وبلاگ به روز کنم هر چند موفق هم نبودم که هر روز بنویسم ولی امیدوارم دز طی نوشتن برای اینجا نوشته هایم جان بگیرند.
به نظرم برای وبلاگ نویسی باید روزانه تمرین نوشتن کرد هر چند برای من اول راه هست امیدوارم بتوانم به بهترین وجه ممکن ادامه دهم ولی تنها دلیل اینکه من جرئت نوشتن پیدا کردم صفحات صبحگاهی بود و هست که با پیشنهاد یک دوست خیلی عزیز شروع کردم که آن را در کتاب راه هنرمند جولیا کامرون خوانده بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
tyb shr

راز

داشتم فکر می کردم این کتابهای راز و مثبت اندیشی چقدر به سطحی بودن و در خیال ماندن من دامن زدند و شاید به همین دلیل بوده که خیلی سطحی فکر می کنم وقتی درد داری باید با درد جنگید و شکستش داد نه اینکه فرار کنی به دنیای خوش خیالی.

درد ورنج باعث رشد انسان می شود پس باید با آنها زندگی کرد و اگر هم توانایی شکست شان داشتیم که دیگه چه بهتر و اگر نه که افسردگی به نظرم از سطحی بودن و کم عمق بودن خیلی باارزشتر است. به قول کریستین بوبن: رنج را دوست ندارم، هرگز دوست نخواهم داشت، اما باید قبول کنم آموزگار خوبی است.

کتاب های مثبت اندیشی مثل مسکن هستند دردهای روح را تسکین می دهند مثل اینکه من دندان درد داشته باشم اما هیچ کاری نکنم و فقط مسکن بخورم که آخرش دندان کامل نابود بشود و دقیقا مثبت اندیشی با روح همین کار را می کند و مانع از عبور از دردها و رشد فردی می شود و دردهای روحی پس از مدتی دوباره خودشان را نشان می دهند.

همیشه اگر چیزی در من تغییر کرده و باعث رشد من شده است دردهای عمیقی بوده که با هیچ مسکنی آرام نگرفته و گرنه دردهای عادی که من به زور همین مسکن ها آرام کرده ام که البته همین درد ها بعد مدتی اینقدر عمیق شده و امانم را بریده است. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
tyb shr